۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

آقای ابراهیم نبوی عزیز، چرا مغلطه میکنید؟

مطلبی نوشته اید با نام "استبداد زدگی ملی"، جامعه را متهم کرده اید که چون اهل سازش نیست پس هرگز به دموکراسی نمیرسد!  متاسفانه در سایت "جرس" متکلم وحده هستید و حتی شرایطی نیست که بتوان کامنتی گذاشت. لابد شان نویسندگان جرس بالاتر از اینهاست که بشود نوشته هایشان را نقد کرد!

همان ابتدا نوشته اید:
"آیا این اقدامات را انجام می دهیم تا وضع کشور اصلاح شود، یا می خواهیم از این طریق حکومت سقوط کند؟ به عبارت دیگر آیا انتخابات برای ما فقط در صورتی قابل قبول است که منجر به تغییر حکومت شود، یا می خواهیم در محدوده حکومت موجود حق قانونی مان رعایت شود و در صورتی که این اتفاق بیافتد، حاضریم با حکومت سازش و مصالحه کنیم؟"

"وقتی خاتمی می گوید ما از ظلمی که بر ما رفته می گذریم شما هم از ظلمی که ما کردیم بگذرید، راه جدیدی را به او نشان می دهد. و وقتی ما اعلام می کنیم که با این راه مخالفیم، یعنی خودمان میان سه راه باید یکی را انتخاب کنیم، یا تحمل دیکتاتوری، یا انقلاب علیه آن، یا اصلاح حکومت به شکلی که به دیکتاتور اطمینان بدهیم که ما نه تنها با تو و حامیانت کاری نداریم، بلکه برای شما حقوقی هم قائلیم. آیا ما تحمل چنین سازشی را داریم؟خودتان منصف باشید، اگر خامنه ای دیکتاتور است، ما تا چه حد در دیکتاتور شدن او مقصریم؟"

برای طولانی نشدن متن، همه نوشته شما را نمیاورم، نیازی هم نیست، چون در همین یکی دو پارگراف مغالطاتی هست که اگر آنها را باز کنیم خیلی جلو رفته ایم! مفاهیم غلطی را در متن خود پیش فرض گرفته اید و طبعا نتیجه ای غلط حاصل شده که گویا مردمی داریم انقلابی و نادان که همیشه از چاله به چاه می افتند!

مغلطه اول - "مردم ایران انقلابی هستند"

کجا این مردم انقلابی هستند؟ ملتی که 32 سال هر تحقیر و ذلتی را تحمل کرده و اجازه داده در قرن بیست و یکم، با او مثل قرون وسطی برخورد شود، انقلابی است؟ ملتی که حتی در پوشیدن لباس آزاد نیست، 32 سال است که در خیابان تحقیر میشود، انقلابی است؟ ملتی که 14 سال هست مثل بره سرش را پایین انداخته در انتخابات فرمایشی شرکت میکند، بلکه ذره ای اوضاع بهتر شود، انقلابی هست؟ ملتی که در خیابان کشته میدهد و کسانی را که به سمتش شلیک کرده اند، رها میکند و به آنها آب میدهد، انقلابی هست؟ 
ملتی که با وجود ثروت های کلان نفتی، بدترین شرایط اقتصادی را دارد و دم نمی زند، انقلابی هست؟ این ملت تا کی به شما و جناب خاتمی و امثالهم بدهکارند و باید ثابت کنند که انقلابی نیستند؟ دیگر چه کار باید بکنند که ثابت بکنند میخواهند از راههای مسالمت آمیز تغییر ایجاد بکنند؟ اگر اسم این انقلابی است، پس مفهوم سازش کار چیست؟ نه آقای نبوی عزیز، این ملت انقلابی نیست بلکه اتفاقا بیش از حد سازش کار هست و خسته از نخبگانی که مغلطه میکنند و آدرس غلط میدهند! 

مغلطه دوم- "مفهوم حق در مقابل بخشش"

انسانها به واسطه انسان بودن حقوقی دارند! حقوق بشر و دموکراسی حق یک جامعه بشری است. این حق باید به آنها داده بشود و الا آنها آن را میگیرند. حقوق ملت ارث پدر خامنه ای نیست، که به مردم ببخشد، باید آنها را بدهد. تا الان هم که نداده و نمی خواهد بدهد او مجرم است و جنایتکار! ما طلب حق میکنیم نه طلب بخشش و کرم از دیکتاتور! منتی بر ما نخواهد بود! در این مسیر مذاکره میکنیم اما شفاف و اصولی. گام به گام حرکت میکنیم، اما زد و بند نمی کنیم که به نان و آبی برسیم، که چنین چیزی اصلاح طلبی نیست بلکه دروغگویی و فساد است و به جایی نمی رسد! که تا الان هم نرسیده!

مغلطه سوم- "مفهوم دیکتاتوری در مقابل دموکراسی"

دموکراسی به زبان ساده یعنی - انتخاب اکثریت در چاچوب حقوق بشر، بدون حقوق بشر دموکراسی معنی ندارد. پس کسانی که به حقوق بشر اعتقاد ندارند، در دموکراسی جایی ندارند! برای همین در غرب، فاشیست ها و تروریست ها حزبی ندارند. اگر می خواهند در قدرت باشند باید در افکار خود تجدید نظر کلی بکنند و جواب جنایات خود را بدهند! حزب اللهی ها اگر می خواهند در آینده در قدرت باشند اول باید جواب جنایات خود را بدهند و بعد باید با پذیرش حقوق بشر، حزب سیاسی داشته باشند. و الا در هیچ دموکراسی جایی برای همچین کسانی نیست!  از این جهت ملت ما حق دارند نخواهند همچین افرادی در آینده حکومت سهیم باشند چون تغییری نکرده اند در افکارشان!

مغلطه چهارم - " حد وسط" 

ولایت فقیه یعنی خامنه ای بر 75 میلیون حکومت کند! دموکراسی یعنی خامنه ای برود و نماینده مردم بر مردم حکومت کند! پس ولایت فقیه نقطه مقابل دموکراسی هست. ملت ما خواست دموکراسی دارد. بنابراین عقلانی نیست که به حد وسط قانع شود! بلکه باید به سمت دموکراسی حرکت کند. می شود گام به گام باشد به شرطی که گام ها برداشته شود! بند بازی کردن جناب خاتمی و امثالهم این وسط، نه عقلانی هست و نه اخلاقی! پس جامعه نمی پسندد و ایرادی بر او نیست!

مغلطه پنجم- "مفهوم اصلاح طلبی در مقابل  گدایی" 

آقای نویسنده گرامی، اصلاح طلبی با گدایی و تمنا توفیر میکند! اصلاح طلبی به زبان ساده یعنی اینکه برویم و ساختار حقوقی جامعه را اصلاح کنیم! یعنی قوانین و مقررات. یعنی ملت ما مثلا به جناب خاتمی و مجلس ششم، رای دادند که ایشان بروند و قوانین را اصلاح کنند و بعد اجرا کنند. این همان کاری بود که "خاتمی" نه توانست انجام بدهد و نه خواست که انجام بدهد. نتوانست چون قانون اساسی اجازه نمیداد، نخواست چون متاسفانه به نظام تا حد زیادی اعتقاد داشت و ترسید که از دست برود! اینکه به قول مجتبی واحدی، برویم و از خامنه ای اصلاحات را گدایی کنیم کاری اخلاقی و عقلانی نیست! نمی توانیم برویم به او بگوییم لطفا زندانیان را آزاد کنید و بعد فردا روزی او هوس کند دوباره آنها را بگیرد و شکنجه کند و بکشد و اسم این را بگذاریم اصلاحات و بعد توقع داشته باشیم جامعه تا ابد از این فرمول احمقانه پیروی کند.

مغلطه ششم- "مفهموم استبداد دینی در مقابل استبداد عرفی"

حکومت شاه با حکومت جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست به چند دلیل، اول اینکه حکومت شاه پشت به مدرنیته نکرده بود، دنبال بازگشت به 1400 سال پیش نبود، شاه میخواست ایران را مدرن کند، اما به شیوه مستبدانه و به تنهایی! حکومت جمهوری اسلامی اصلا اعتقادی به مبانی فکری مدرنیته ندارد، از نظر آقایون جامعه صدر اسلام، جامعه ای ایده آل و کامل است. پس تا انجاییکه که مقدور باشد جلوی مدرن شدن جامعه باید گرفته شود. این میشود همین ذلت و بدبختی که جامعه را در همه عرصه ها در برگرفته! میشود تخریب همه جانبه یک مملکت! پس سرنوشت شاه ربطی به سرنوشت خامنه ای نخواهد داشت.

مغلطه هفتم- "مفهوم حق در مقابل تکلیف"

حکومت دیکتاتوری شاه، از آن جهت که مدرن بود، بخشی از حقوق ملت را میداد (مثل آزادی ها فردی) اما بخشی را میگرفت (مثل آزادی ها سیاسی). اما حکومت جمهوری اسلامی از آن جهت که در قرون وسطی سیر میکند، اصلا مفهومی به نام حق را نمیشناسد، این حکومت بشر را موجودی کاملا مکلف می داند که باید از جانشین خدا (خامنه ای) اطاعت کند! و الا باید او را کشت! این حکومت استبداد را نه تنها حق خود، بلکه وظیفه خود میداند و ذره ای کوتاه نیامده و نمی آید. حالا شما نویسنده گرامی بگویید چگونه میشود بدون هزینه، همچین حکومتی را اصلاح کرد؟! نشده و نخواهد شد! 

مغلطه هشتم- "فرصت ندادن به دیکتاتور"

دیگر چه فرصتی ما ملت ایران باید به خامنه ای میدادیم که ندادیم؟ 14 سال هست که داریم با زبان خوش به او میگوییم، آقای عزیز قرن 21 هست، دست از سر ما بردار. بگذار آرام آرام به دموکراسی برسیم! هم به نفع تو هست و هم به نفع ما. دیگر باید چه کار کنیم؟ ما را در خیابان کشت رفتیم به خانه هایمان! جنازه را تحویل نداد، سکوت کردیم. قبر ها را خراب کرد، گوشه ای نشستیم و آرام گریستیم! دیگر چه کار باید میکردیم که نکردیم؟ 

در پایان اینکه، جناب نبوی عزیز، ملت ما انقلابی کور نیستند و بلکه به دنبال حق خود هستند، در شرایط فعلی شرکت در انتخابات، به معنای نادیده گرفتن خون معصوم ترین مردم این جامعه هست، این کار نه اخلاقی هست و نه عقلانی! اینکه شما و چند نفر دیگر بر طبل شرکت میکوبید، باید بیایید و اثبات کنید که چنین نیست، اما تا به امروز نتوانسته اید چنین کاری را انجام دهید، پس لطفا بی جهت به جامعه انگ نزنید و مردم را به نادانی متهم نکنید! تزریق نا امیدی و ترس به جامعه روشنفکری نیست!










۱ نظر:

  1. متاسفم که هنوز می بینم بعضی وارد بحث با این جرثومه های خود فروشی می شوند.
    رژیم اسلامی فقط و فقط با همراهی این افراد است که قادر به بقا شده!
    اول خاتمی دجال را می‌فرستند جلو تا تقاضای بخشش برای ملت کند! وقتی مورد تمسخر مردم واقع می‌شوند گمان می‌کنند با فرستادن ملیجک و دلقک دربار می‌توانند مردم را با خنده و تسمخر به راه خود بیاورند! تای کی می‌خواهیم با اینگونه افراد با مدارا برخورد کنیم. اینها نباید جدی گرفت شوند، تحریم و تحقیرشان باید کرد تا شاید از رو برودند و دیگر در کار ملت دخالت نکنند. اینها را باید ایزوله کرد نه وارد بحث با آنها شد!

    پاسخحذف